تخلفات بانک ها

اظهار نظر آقای عمرانی معاون قضایی دادستان کل کشور در خصوص تخلفات بانک‌ها.

ترافیک کلافه اش کرده. گذر ماشین های کناری را نگاه می‌‌کند و با خود فکر میکند که چقدر از شغل یکنواختش کلافه است. از آن اول هم از شغل و زندگی کارمندی خوشش نمیآمد. در همین افکار است که ترافیک باز می‌شود. پس از دقایقی که برای او ساعتها می‌گذرد به بانک می‌رسد. ماشین را پارک می‌کند و وارد بانک می‌شود. خسته از تکرار روزمرگی ها پشت میز می‌نشیند و مشغول کارش می‌شود. 

هنوز یک ساعت از شروع کارش نگذشته که مرد مسنی جلوی میزش می‌ایستد و می‌گوید که می‌خواهد رئیس بانک را ببیند. به مرد نگاه میکند. موهایش سفید شده است و پیشانی اش چروکهای عمیقی دارد. از او می‌پرسد: با رئیس بانک چکار دارین آقا؟ 

مرد انگار که داغ دلش تازه شده باشد صدایش را بالا می‌برد و با صدایی که از بغض گرفته است می‌گوید: شما ها بدبختم کردین! من یه تولید کننده ی ساده بودم. دست چند نفر توی تولیدی من بند بود. حالا سر هیچ و پوچ در تولیدی منو بستین. من هیچی. جواب کارگرام رو چی بدم؟ 

در روز حتما چند تا از این موارد به بانک مراجعه می‌کنند. کلافگی امروزش بیشتر می‌شود. به دنبال پاسخی برای مرد است. آرام می‌گوید: آقای رئیس امروز جلسه دارن. 

صدای مرد بالاتر می‌رود: هر روزی که ما می‌آیم جلسه دارن؟ این چه وضعشه؟ اگه حق ما رو ندین خودم همین جا به آتیش می‌کشم. اصلا میرم وکیل بانکی می‌گیرم و کارخونه‌ام رو از چنگتون می‌کشم بیرون! 

باز هم کلافه تر شده. خودش هم می‌داند که هیچکس در اینجا حرف کسانی همچون این مرد را نمی‌شنود و او هم مجبور است به ناچار آن ها را از سر باز کند. 

مرد کاری جز داد و بیداد از دستش برنیامد و وقتی هم که داد و بیدادش را بی‌ثمر یافت با اشکهایی که صورتش را خیس کرده بودند و بغضی که همچنان گلویش را چنگ می‌انداخت از بانک بیرون رفت. 

اما این بار او بیشتر از هر وقت مطمئن بود که می‌خواهد از شغلش استعفا بدهد. دیگر طاقت دیدن غم این آدمهای پاکباخته و یکنواختی شغل کارمندی را نداشت.

 

نویسنده
یاسر عرب نژاد
جهت اطلاعات بیشتر یا مشاوره، با ما در تماس باشید:
به اشتراک بگذارید
نویسنده

پاسخ‌ها