خانه پدری که بانک آن را تصاحب و در مقابل چشمان دخترش تخلیه کرد؛ پس از رای دادگاه به او برگشت داده شد.
تصور کنید به دلیل بیماری دیابت توان راه رفتن و کارکردن را ندارید و روی ویلچر در کنار همسر و دختر کوچک خود نشستهاید که زنگ در خانه زده میشود؛ نماینده بانک به همراه مامور و چند نفر کارگر را می بینید که آمده اند منزل را تخلیه کنند، چون اقساط وام را به موقع پرداخت نکردید وخانه به نام بانک شده است. چه حسی به شما دست میدهد اگر زمان اجرای حکم تخلیه متوجه شوید تنها سرپناهتان به نام بانک شده است و باید آن تخلیه کنید؟ در شرایطی که دختر شما شاهد این ماجراست چه انتظاری از بانک دارید؟ اگر از بانک، خواهش کنید تخلیه ملک را چند روزی به عقب بیندازد تا بتوانید فرزندتان را به لحاظ روحی آماده کنید ولی با پاسخ منفی مواجه شوید، چه حسی به شما دست میدهد؟
حال بشنوید داستان این پرونده را؛ فردی خانهاش را در زلزله از دست میدهد، با پسانداز قبلی و دریافت وام از یکی از بانکهای خصوصی، توانست مجددا صاحب خانه شود. نرخ بهره وام بالاست ولی چون مشغول به کار بود می توانست اقساط آن را پرداخت نماید تا اینکه به بیماری دیابت مبتلا، ویلچر نشین و از کار افتاده شد و نتوانست اقساط وام را با آن بهره بالا پرداخت کند.
بانک بدون اطلاع به ایشان عملیات اجرا را آغاز میکند و منزل ایشان را به مزایده میگذارد؛ چون خریداری در مزایده شرکت نکرده بود، بانک تمامی آن را بجای طلبش بر میدارد. این اتفاق درد و رنج اصلی نیست بلکه درد اصلی، سرافکنده شدن این پدر بود که مامورین، خانهاش را در مقابل چشمان دخترش، تخلیه کردند و به بانک تحویل دادند.
در این پرونده تمام تلاش همسر ایشان این بود که بتواند پدر را مجددا در مقابل دخترش سربلند کند. پس از اخذ وکالت و اقامه دعوی، تخلفات بانک و اداره اجرای اسناد رسمی برای دادگاه محرز شد و نهایتا با حکم قطعی دادگاه، خانه به خانواده برگشت.