زمانی که در شرایط سخت و بحرانی قرار میگیری درست زمانی که تمام مسیرها را برای حل مشکل رفتهای و بینتیجه به آخر خط رسیدهای و دیگر توان قدم برداشتن نداری، ذهنت راه حلهای سیاه و تاریک میسازد، لحظهای سرنوشت ساز، جدال ذهنی بزرگ و نهایتا انتخاب مسیر.
مهمتر از تمام تلاشهای سخت و طاقت فرسایی که برای بقا به تنهایی انجام داده بودم (مصداق واقعی یک جنگ یک تنه در میدان جنگ) من ورشکست شده بودم، در این جدال ذهنی سه راه حل وجود داشت فرار، خودکشی و ایستادن و حل کردن، در این جدال سخت و بزرگ من راه سوم را انتخاب کردم.
این بزرگترین درسی بود که آموختم، به عقب بر میگردم، چند روز پس از تعطیلی قطعی فروشگاه به تهران رفتم که در جلسهای از پیش تعیین شده با طرف حسابهای فروشگاه مذاکرهای داشته باشم برای حسابهای معوق و گرفتن مهلت برای پرداخت، که از بانک تماس گرفتند و اعلام کردند منزل باشید پس فردا با مامور جهت تخلیه خانه میآییم.
علیرغم تمام توضیحات من بابت شرایط نابسامان موجود و خواهشهای من (التماس) برای گرفتن مهلت چند روزه تا برگشت من از تهران با پاسخ قطعی که به هيچ عنوان امكان پذير نيست و در صورت عدم حضور، اجازهی شكستن قفل و ورود داريم مواجه شدم، من مجبور به بازگشت از تهران شدم.
با چند نفر هماهنگ کردم كه شب تا صبح قبل از آمدن نماینده بانک اثاثيه خانه را به پاركينگ منتقل كنيم. (چنانچه اثاثيه در منزل باشد اجازه خروج وسايل را نمیدهند و قفل را تعويض میكنند)
وقتی در فرودگاه روی صندلی انتظار نشستم بعد از آن همه مذاکره و چانه زنیهای بینتيجه با بانک و برنامهريزی برای تخليهی خانه از راه دور … تازه متوجه وخامت اوضاع شدم!
تخليه خانه و انتقال وسايل به پاركينگ خانهای كه ديگر متعلق به من نيست، تعطيل شدن كار و نبود درآمد برای اجارهی خانه و نهايتا همچنان بدهكار بانک ماندن حتی بعد از تخليه خانه، به فكر افتادم از شخصی كمک بگيرم و مشورت بخواهم. تماس گرفتم، ايشان با رئيس بانک مذاكره كردند و نهايتا قولی مبنی بر عدم تخليه گرفتند.
صبح روز بعد علیرغم قولی كه رئيس بانک داده بود جهت تخليه آمدند، با مامور، قفل ساز و شخصی که وسايل خانه را ليست میكرد كشمكشها و بحثهایی داشتیم که بماند.
در فرصتی با شخص مورد مشورت تماس گرفتم و ايشان مجددا با رئيس بانک و بعد با مدير موسسه مورد قرارداد بانک برای تخليه صحبت كردند و بالاخره بعد از چند ساعت طاقت فرسا با يک صورت جلسه و مشخص كردن زمان تخليه، خانه را با قفل دری که قفل ساز خراب كرده بود ترک كردند. فشار روحی روانی كه آن روز من و فرزندانم تحمل كرديم غير قابل توصيف است!!!!
شخص مورد مشورت تماس گرفت و گفتند بهتر است با وكيلی كه به شما معرفی میكنم موضوع وام و تخليه و … را مطرح كنيد، اين بنای آشنایی من با آقای یاسر عرب نژاد وکیل دعاوی بانکی شد.
من كه سالها برای حل مشکل مالی تلاش كرده و راههای مختلف را رفته بودم و گرفتن وام در حساسترين شرايط مالی بدترين اتفاق را برايم رقم زده بود و من مانده بودم با حجم بالای بدهی و تنها دارايی من هم به نام بانک شده بود و با این حال هنوز هم بدهکار بانک بودم، در اوج ناامیدی و ترديدها و خسته از راههای رفته و بینتيجه مانده به پيشنهاد آقای عرب نژاد جهت طرح دعوی عليه بانک و اعلام ورشکستگی به ایشان اعتماد کردم.
حدود ٢ هفته صرف جمعآوری مدارک مورد نياز و بررسیهای ايشان شد… و يک هفته بعد حكم توقف عملیات اجرايی جهت تخليه خانه از دادگاه گرفته شد و نهايتا در آذر ١٤٠٠ حكم ابطال اجرائيه در شعبه تجديد نظر قطعی شد و در حاضر منتظر صدور حكم ورشكستگی در شعبه تجديد نظر هستم.
من سالها با عشق کار کردم، نه فقط برای پیشرفت شخصی، بلکه به نیت رشد فکری جامعه و بالا بردن سطح کیفی زندگی مردم، از افرادی در موقعیتهای کاری متفاوت، دارای منصب و دارای قدرت، درخواست کمک کرده بودم تا آنچه را سالها برای خدمت به مردم پایه ریزی کرده بودم حفظ کنم، اما هیچ کس دست یاری به من نداد!!! و من نه تنها کار بلکه سرمایهام را هم از دست دادم.
از اینکه قوی بودم، صبوری کردم، تاب آوردم و عجولانه راه حل انتخاب نکردم راضی هستم، و این شد که فریاد دادخواهی بیجواب مانده سالهای من از طریق وکیلم با قانون جواب داده شد