دورزدن قوانین بانکی ممنوع

قسمت دوم دور زدن قوانین بانکی ممنوع

آثار اخذ وکالت‌نامه بلاعزل از تسهیلات گیرندگان و تملک وثایق بدون تشریفات قانونی.

بعد از مدتها کار وامش به جریان افتاده بود. با مبلغ وام می‌توانست بلاخره کارخانه را افتتاح کند و ثمره ی زحماتش را ببیند. از خوشحالی روی پا بند نبود و احساس می‌کرد از هر زمان دیگری بیشتر به رویاهایش نزدیک شده. روزها می‌گذرد. بهترین لحظات زندگیش لحظه هایی است که به دستگاه های کارخانه نگاه می‌کند. پیشرفت را به طور واضح حس می‌کند و این برایش از هر چیزی شیرین تر است. 

چند سال بعد عنوان صادر کننده ی نمونه ی کشور، شیرینی رسیدن به رویاهایش را بیشتر می‌کند. همه چیز به شکل زیبایی خوب می‌گذرد و او به خودش افتخار می‌کند. همین که حدود هزاران نفر در کارخانه ی او مشغول به کارند و برایشان فرصت شغلی ایجاد کرده گرمابخش قلب اوست. 

امروز، چند سال پس از تاسیس کارخانه، او می‌خواهد آخرین قسط از وام پنج میلیارد تومانی اش را پرداخت کند و این مسئله به ذهن او آرامش می‌بخشد. همیشه وقتی اقساط یک وام تمام می‌شد احساس می‌کرد باری از روی دوشش برداشته شده و این برای او شیرین تر از هر چیز دیگری بود. 

با سرخوشی اقساط را واریز می‌کند و در احساست خوبش غرق می‌شود. اما دیری نمی‌پاید که انگار، آتشی از ناکجا آباد به میان زندگی‌اش می‌فتد. 

خودش هم نمی‌داند که به کدام دلیل، با وکالتنامه‌ای که حتی آن را به خاطر نمی‌آورد، تمامی اموال و املاکش ، به خاطر وامی که تسویه شده به تملک بانک درآمده. 

چند روز بعد هم کارخانه بسته شد و انگار همه چیز روی هوا بود. حسش اینگونه بود که انگار تمام دنیا روی سرش خراب شده است. ثمره ی تمام زحمات چند ده سالهاش جلوی چشمانش به نیستی تبدیل شده بود و او حتی نمی‌دانست دقیقا چکار باید بکند و شکایتش را پیش چه کسی ببرد. 

تنها کاری که از پسش برمی‌آمد این بود که با چند نفر مشورت کند و اکثرا هم به او گفته بودند که وکیل بانکی می‌تواند کمکش کند. 

غمی که در قلبش بود قابل توصیف نبود. حس ابهام و پوچی قلبش را فرا گرفته بود و نمی‌دانست تمام اینها تاوان کدام گناه اوست؟ کجا اشتباه عمل کرده که عاقبتش به اینجا کشیده شده است. ذهنش پر از چراهای مختلف بود و کاری جز امید داشتن و توکل به خدا از او بر نمی‌آمد.

نویسنده
یاسر عرب نژاد
جهت اطلاعات بیشتر یا مشاوره، با ما در تماس باشید:
به اشتراک بگذارید